English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9447 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
size distribution of income U توزیع درامد مقداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
distribution of income U توزیع درامد
income distribution U توزیع درامد
unequal distribution of income U توزیع نابرابر درامد
uneven distribution of income U توزیع نابرابر درامد
personal distribution U توزیع درامد فردی
theory of income distribution U نظریه توزیع درامد
redistribution of income U توزیع دوباره درامد
size distribution of income U توزیع درامد برحسب مقدار
demand factors U پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
appropriation U بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
quantity equation U معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
functional distribution U توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
quantity equation of exchange U یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
quantitative U مقداری
quantitatively U مقداری
qualitative U مقداری
volume discont U تخفیف مقداری
some cold water U مقداری آب سرد
some hot water U مقداری آب گرم
quantitative value U ارزش مقداری
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
some crisps U مقداری چیپس
some milk U مقداری شیر
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
value parameter U پارامتر مقداری
parameter U مقداری از یک مدار
drop in the bucket <idiom> U مقداری جزئی
parameters U مقداری از یک مدار
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
extensive property U خاصیت مقداری
bill of quantities U صورت مقداری
single valued function U تابع یک مقداری
quantitative analysis U تحلیل مقداری
quantitative methods U روشهای مقداری
amount U مقداری از داده یا کاغذ یا...
applicative U صفت مقداری مانندsome یا every
amounts U مقداری از داده یا کاغذ یا...
quantity theory of money U نظریه مقداری پول
amounting U مقداری از داده یا کاغذ یا...
Some sugar, please. لطفا مقداری شکر.
amounted U مقداری از داده یا کاغذ یا...
I'd like some soup. من مقداری سوپ میخواهم.
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
quantity theory of money and prices U نظریه مقداری پول و قیمت
to run to a quantity [to run into a sum] U بر مبلغی [مقداری] بالغ شدن [یا بودن]
to have a limit [of up to something] U [تا] به حد [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
The welfare budget has been cut down. U از بودجه رفاهی مقداری زده اند
parameters U مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
handily U ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
leakage U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
leakages U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
parameter U مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
to have a maximum limit [of something] U [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
transparency U مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
transparencies U مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
lipoprotein U مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
plough land U مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
drag U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drags U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
oversale U پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
dragged U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
soft valve U شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
bias U مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
biases U مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
defaulted U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
nuclide U انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
plene administrative preter U دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
defaulting U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
creditor's bill U رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
distribution U پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distributions U پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
multipe expansion of credit U استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
returned U درامد
makings U درامد
total income U درامد کل
hatch U درامد
hatched U درامد
hatches U درامد
return U درامد
earning U درامد
earnings U درامد
total revenue U درامد کل
comings in U درامد
returning U درامد
returns U درامد
means U درامد
prelusion U درامد
it wasprologue to the nextmove U درامد
revenue U درامد
emoluments U درامد
emolument U درامد
gainings U درامد
admissions U درامد
admission U درامد
proceeds U درامد
income U درامد
remunerative U پر درامد
earnest U مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
revenue sharing U سهیم در درامد
income per capita U درامد سرانه
relative income U درامد نسبی
imputed income U درامد ضمنی
revenue sources U منابع درامد
marginal revenue U درامد نهائی
income leakage U کسر درامد
actual income U درامد واقعی
annual earnings U درامد سالانه
benefice U درامد کلیسایی
imperial decree U درامد نامشروع
immoral earning U درامد نامشروع
illicit earning U درامد نامشروع
average revenue U درامد متوسط
income consumption curve U منحنی درامد
marginal income U درامد نهائی
notional income U درامد خیالی
income determination U تعیین درامد
supplementary income U درامد تکمیلی
stream of income U جریان درامد
sinfonia U پیش درامد
real income U درامد واقعی
internal revenue U درامد داخلی
Inland Revenue U درامد داخلی
income analysis U تحلیل درامد
incremental revenue U درامد نهائی
revenue function U تابع درامد
imputed income U درامد انتسابی
attachment of earnings U توقیف درامد
annual income U درامد سالانه
income leakage U نشت درامد
income and expenditure U درامد و هزینه
it proved false U دروغ درامد
disposable income U درامد دریافتی
economic income U درامد اقتصادی
per capita income U درامد سرانه
municipal revenue U درامد شهرداری
permanent income U درامد دائمی
money income U درامد پولی
median income U درامد میانی
earnings per share U درامد هر سهم
ordinary income U درامد عادی
net income U درامد خالص
net revenue U درامد خالص
nominal income U درامد اسمی
notional income U درامد فرضی
national income U درامد ملی
median income U درامد متوسط
present income U درامد جاری
present income U درامد حال
psychic income U درامد بی دردسر
flow of income U گردش درامد
it weighed kilogrammes U سه کیلوگرم درامد
gross income U درامد ناخالص
it scaled kilograms U ده کیلوگرم درامد
current income U درامد جاری
mean income U درامد متوسط
fixed income U درامد ثابت
personal income U درامد شخصی
deferred credits U درامد پس افتاده
flow of income U جریان درامد
deduction from income U کسور درامد
personal income U درامد سرانه
unremunerative careers U مشاغل کم درامد
income taxes U مالیات بر درامد
transfer income U درامد انتقالی
total revenue function U تابع درامد کل
total revenue curve U منحنی درامد کل
to bring a return U درامد دادن
transitory income U درامد انتقالی
means U توانائی درامد
earns U درامد داشتن
earned U درامد داشتن
prologues U پیش درامد
prologue U پیش درامد
earn U درامد داشتن
unearned revenue U درامد باداورده
unearned revenue U درامد نامکتسب
broken-down U ازپای درامد
broken down U ازپای درامد
temporary income U درامد موقتی
mean U منابع درامد
aura U پیش درامد
income tax U مالیات بر درامد
tax revenue U درامد مالیاتی
prelude U پیش درامد
meanest U منابع درامد
Recent search history Forum search
1It takes a bit of a performance penalty compared to the previous one.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com